سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به نعمت پروردگارتان ـ عزّوجلّ ـ اعتراف کنید و از همه گناهانتان به سویش توبه نمایید که خداوند، بندگان سپاسگزارش را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

خاطرات عشق

 
 
بالاخره اومدم(چهارشنبه 88 تیر 17 ساعت 9:48 عصر )

سلام به همه ی دوستای گلم

ببخشید که یک ماهی نبودم و به کسی سر نزدم

راستش هم سرم شلوغ بود هم از وبم فراری بودم

الانم به خاطر شما دوستان گلم اومدم

این روزا حال خوشی ندارم

اصلا چیزی برام مهم نیست

نمی دونم چرا زندگی می کنم

یک ماه این طوریم

راستش یک ماه با عشقم همه چیز رو تمام کردم

سر نوشت ما از هم جدا شد

سرنوشتی که ما همیشه اونو با هم و برای هم میدونستیم

اون خیلی خوب بود

بدی از روزگار بود

هنوزم عشقش تو وجودمه

اما چه میشه کرد

باید بسوزم و بسازم

اومدن تو اینجا برام خیلی سخت بود یاد خاطرات دیوانم میکنه اما گفتم بیام و بگم کار من تمام شد دیگه منتظر مطلب جدید و خاطرات عشق من نباشید

شنیده بودم که عشق مثل گل می مونه بکنیش پرپر میشه رو شاخه هم بمونه بازم پرپر میشه

عشق منم پرپر شد

خودمم دارم پرپر میشم

به خاطر لطفی که تو این مدت به من داشتین و راهنمایی هایی که کردین از همتون تشکر میکنم

امیدوارم همه عاشقا به هم برسن و به سرنوشت من دچار نشن

من دیگه تو این وب نمی نویسم

خداحافظ همه شما



 
برای عشقم(شنبه 88 خرداد 9 ساعت 11:49 صبح )

  به نام عشق

به نام خدا خالق انسان، به نام انسان خالق غم ها، به نام غم ها بوجد آورنده ی اشکها، به نام اشک تسکین دهنده ی قلبها، به نام قلبها ایجادگر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان

کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است . عشق گوش دادن نیست بلکه درک کردن است . عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است . عشق کنار کشیدن و جا زدن نیست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است

 

عاشقت خواهم ماند. بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت .بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت .بی هیچ گمانی گوش خواهم داد .بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست .بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی .اینگونه شاید احساسم نمیرد

ماگذشتیم وگذشت آنچه توکردی باما توبمان با دگران وای به حال دگران

 

هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی برای همیشه خدانگهدار، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولی بهتر از اینکه منتظر بمونه

اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست

 

اگه دوستم نداری بگو تا بیشتر از این منتظر نمونم

هیچ چیز بدتر و کشنده تر از انتظار نیست

تو این 3روز دیگه چیزی ازم نمونده که بخوام بیشتر منتظر بمونم

 

 



 
یک تجربه(جمعه 88 اردیبهشت 25 ساعت 11:3 عصر )

سلام من اومدم اما نه با یک خاطره قشنگ

اشتباه نکنید..............

با یک تجربه عالی برگشتم

از اون جایی که خوشی زده بودزیردل این جانب یک فکر احمقانه کردم و با یک اقدام مثلا شجاعانه روز قبل قرارمون کاری رو کردم که چند بار بهم گفته بود انجامش ندم.

به خیال خودم شوخی قشنگی بود

گفتم یکم اخم میکنه و منم از دلش در میارم

اما..............

چشمتون روز بد نبینه وای وای اصلا فکر نمی کردم اون همه ناراحت بشه واقعا پشیمون بودم اما دیگه فایده نداشت و کار از کار گذشته بود

شبش با هم چت کردیم و وقتی فهمید چی کردم عصبانی شد و گفت نیا پیشم

منم یکم سعی کردم وضعیت رو درست کنم

همه چیز داشت درست می شد که فهمیدم نمی شه فرداش برم پیشش

خدایا این رو چطور باید بهش می گفتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اومدم زرنگی کنم و بیفتم جلو،آخر چت گفتم فردا نمیام

دیدم واکنشی نداره ها نگو آقا dc  شده

صبحش هم اس ام اس نزدم

اونم رفته بود سر قرار و منتظر من....................

وقتی گوشیم زنگ خورد تازه فهمیدم چه خراب کاری کردم

دست پیش گرفتم و اس زدم که خودت گفتی نیا منم نیومدم!!!!!!!!!!!!!

چند بار زنگ زد و منم نه شرایطشو داشتم نه شجاعتشو که بردارم در نتیجه رد تماس دادم

ظهری فرصت پیش اومد بزنگم بهش

نمی دونستم چی باید بگم وبدتر از همه این بود که بازم مثل همیشه از عصبانیت اون خندم گرفته بود واین شرایط رو بدتر میکرد

ولی خدارو شکر جایی بود که نمی تونست دعوام کنه

منم جوگیر شدم و معذرت نخواستم

اما اصلا حالم خوب نبود و نمی تونستم ناراحتیشو تحمل کنم از طرفی روی اس زدن نداشتم اصلا نمی دونستم چی بگم بهش

تا این که شب خواستم بیاد چت کنیم

وای وای اصلا نمی تونستم باور کنم اون عشق منه مثل این که منو نمی شناخت

با عصبانیت و کاملا خشن حرف میزد

منم در نهایت ناراحتی داشتم می خندیدم

نمی دونم چرا اینطوری میشم خوبه که اون خندیدنم رو نمی دید چون حتما سر از تنم جدا می کرد

کلی معذرت خواستم و دلیل آوردم اما اون قبول نمی کرد

داشتم دیونه می شدم

همش هم می گفت حرفات تموم شد می خوام برم.منم نمی دونستم چی کنم دیگه

تا این که کاری پیش اومد که دیگه نمی تونست بچته و گفت باید بره

بعدم گفت که بخشیده و مثل همیشه باهام حرف زد

فکر کنم می خواست تنبه کنه منو که کوتاه نمیومد

من یکی که دربست قبولت دارم حتی تنبه هات هم قبوله واسه من

خیلی اون لحظه آخر قشنگ بود،در نهایت اضطراب یک دفعه فهمیدم همه چیز خوبه

من یکی که دیگه ازین شجاعت ها به خرج نمی دم توصیه می کنم شما هم این کار رو نکنید

بازم می گم شرمنده اشتباه از من بود معذرت می خوام

تجربه خوبی بود ولی فقط این بار

نباید دیگه تکرارش کنم

این بار هم نشد که ببینمش موند 2یا3هفته بعد

چقدر دلم براش تنگ شده بود،اونم عصبانی بود از این که بازم قرارمون به هم خورده

به هر حال دیگه گذشته

انشاالله به زودی همدیگرو می بینبم

 

                                                      عزیزم دوست دارم 

                                           بی صبرانه منتظر اون لحظه ام که ببینمت



 
دلم تنگته عزیزم(دوشنبه 88 اردیبهشت 21 ساعت 11:9 صبح )

 

دلتنگی

یه سلام عاشقونه

با یه بغض بی بهونه

می نویسم تا بدونی

یاد تو، تو دل می مونه

یادته وقتی می رفتی

دم به دم نگات می کردم

بغض سنگین توی چشمام

گفتی: صبر کن برمی گردم

یادته قسم می خوردیم

عزیزم بی تو میمیرم

اما حالا که تو نیستی

من با دلتنگی اسیرم

یادمه وقتی می گفتم

به خدا نمیری از یاد

آه سردی می کشیدی!

توی قلبم مثل فریاد

اما حالا که تو نیستی

حال و روز من خرابه

آخر قصه ی عاشق

اشک و ماتم و سرابه

اما حالا که می بینم

بی تو دل رنگی نداره

توی آسمون چشمام

غروبا بارون می باره

می دونی طاقت ندارم

با غم و غصه اسیرم

زود بیا که خیلی تنهام

به خدا بی تو میمیرم

 

سلام به همه ی عاشق های دنبا

نمی دونین چقدر دل تنگشم

دارم از دوریش دیونه میشم

برامون دعا کنید

شاید آخر هفته ببینمش

خدایا یعنی جور می شه

 

عزیزم خیلی دوست دارم

لحظه ها رو می شمارم تا زودتر بیام پیشت



 
کاش تمام نمی شد(جمعه 88 اردیبهشت 11 ساعت 1:19 صبح )

سلام

حتما متوجه شدید که متن قبلی کار خودم نبود

اونو عزیز دلم نوشته بود

حتما می خواید بدونید بالاخره چی شد ماجرای ما

باشه منم خلاصه تعریف می کنم

از روز چهارشنبه تا شنبه کار من گریه کردن و غصه خوردن بود و از اون خبری نبود این بدتر عصبیم می کرد دوست داشتم که یک چیزی بگه حتی اگه از حرفشم خوشم نمی یومد ایرادی نداشت اما ازون خبری نبود

تا اینکه شنبه بهم اس ام اس زد ولی من تصمیم نداشتم کوتاه بیام بعد چند تا اس ام اس زنگ زد ولی گوشی من که رو سکوت بود و خودشم تو کیفم متوجه زنگ زدنش نشدم و اونم اس ام اس زده بود که هر وقت حوصلشو داشتم خبر بدم بزنگه(فدات شم من همیشه حوصلتو دارم)

من که اس ام اس رو دیدم سریع تک زدم که بزنگه قلبم داشت از جاش درمیومد(اینو بهش نگفته بودما اما حالا دیگه می فهمه)

خلاصه یک ساعتی با هم حرف زدیم و اون شرایط رو توضیح داد که اگه اون روز نمی رفت تهران دیگه کارش رو نمی تونست انجام بده

اما من که دل تنگم شکسته بود نمی تونستم قبول کنم

اونم گیج شده بود که باید چیکار کنه

دلم می خواست بلند بگم عاشقتم

http://3dgirl.blogfa.com/cat-28.aspx

ولی..............

ازش پرسیدم چرا جواب اس نمی دادی گفت چون تو عصبانی بودی و اگه من چیزی می گفتم تو همه چی رو بدتر می کردی(راستم می گفت خدا اون روز رو نیاره که من عصبانی شم واه واه)

خلاصه قرار شد دیگه دوتامونم ازین بچه بازیا در نیاریم(مخصوصا من)

وقتی می خواستم بگم دوسش دارم تمام بدنم سرد شده بود از دوست داشتنش اطمینان داشتم اما انگار قدرت گفتنش رو نداشتم

بهم گفت:دوستم نداری که نمی گی

بعد چند لحظه سکوت

گفتم دوست دارم

فکر کنم بهترین لحظه تو اون یک ساعت بود

و اما بعد از36 روز امروز(که البته دیروز آخه الان که من این خاطره رو می نویسم ساعت از 12 شب گذشته)همدیگرو دیدیم

وای جاتون خالی واقعا عالی بود

خیلی خوب بود دوست داشتم ساعت متوقف بشه اما انگار از هر روز زودتر سپری می شد

کلی با هم حرف زدیم کلی نگاش کردم(اندازه36 روز ندیدنش)

وای عزیزم خیلی دوست دارم

امروز ازم خواست که دیگه بچه بازی در نیارم منم قبول کردم

خدا کنه ابن بار دیگه اشتباه نکنم و زودعصبانی نشم

(حتما فکر می کنید با این حرفام اشتباه از من بوده.نه ولی منم یکم لج کردم و تند رفتم)

خیلی خیلی دوست دارم

                              عزیز دلمی

                                            عشق خودمی

 

 

                              دوست دارم عزیزم







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 78555  بازدید


» لینک دوستان من «
» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «